بخش ۴
چون این دشمنی از خون ایرج در میان دو کشور ایران و توران پیدا شد، پس همان دم منوچهر شاه نیز از پای ننشست و کین ایرج را بازستانید و هر چه بود پایان یافت باز درباره آنچه را که فریدون، نخست از روی دادگری کشور را میان پسران بخش کرد، سزاوار است که آن کار را گرامی بداریم و از آن سرپیچی نکنیم.(۱۱۱) آن بخش کردن فریدون بدین گونه بود که از زمین خرگاه تا آنسوی ماوراء النهر از آن ما بود بگونه ای که رود جیحون در میان دو کشور میانجی بود و ایرج هرگز بدانسو نگاه نمی کرد.(۱۱۳) پس آنچه که فریدون از جهان به ایرج داد ما باید بر آن آئین باشیم و آن را گرامی بداریم. اکنون اگر از آن بخش کردن فریدون سر بتایم و با یکدیگر بنبرد بپردازیم بی گمان جهان برخود تنگ گرفته ایم. پس از آن اگر شمشیر بر روی یکدیگر بکشیم و بر یکدیگر زخم بزنیم، بی گمان خشم خدای را در پی خواهد داشت و در دو سرای سودی نخواهیم برد.(۱۱۶) بنابراین بهتر است ما آنچه را که فریدون در بخش کردن جهان میان سلم و تور و ایرج انجام داده بپذیریم و در پي کینه جوئی نباشیم؛ زیرا این جهان ارزش این همه رنجیدگی و آزردگی را ندارد و کسانی که از آن روزگار بجای مانده اند، اکنون پیر شده و سرشان سپید گردیده است و همچنین بارها زمین از خون یلان رنگین گردیده است و سرانجام آنکه بمیرد، جز به اندازه بالای خود در زمین جانی نخواهد یافت. (۱۲۰)| ما همه در روز مرگ، در زیر خاک خواهیم خفت آنچنانکه با چند آرش گریس سر تا پای ما را بپوشانند و در ستوداتی پنهان کنند. آزمندی چون خانه ای است که هر کس بر در آن گام نهد جز اندوه و رنج چیز دیگری نخواهد دید و نیز از آز کسی در این سرای شادمان نخواهد زیست از این سخنان که گفته شد امید است که کیقباد آرام بگیرد و چونکه مردی خردمند است از دادکردن روی نپیچد. باید پیمان بیبندیم که هیچ یک از ما در اندیشه گذر کردن از رود جیحون نباشیم، هر چند در خواب باشد و ایرانیان به این سوي رود تیایند مگر این که بیکدیگر درود بفرستیم و در آرامش بسر بریم و در کشور شادمان باشند.(۱۲۵) همین که نامه بپایان رسید، پشنگ بر آن مهر نهاد و بی درنگ به سپاه ایران گسیل کرد. پس نامه را بتزدكيقباد بردند و همراه آن، سخنانی نیز از آن گونه یاد کردند کیقباد در پاسخ نامه گفت : در نبرد، ما پیش دستی نکردیم، بلکه این تورانیان بودند که نخست بر ما ستم روا داشتند و شاهی چون ایرج را بخواری کشتند. در همان روزها بود که افراسیاب از رود جیحون گذشت و به ایران لشکر کشید و شنیدی که وی با شاه نوذر چه کرد؟ آنچنان کاری که دل همه موجودات جهان نالان شد و نیز درباره برادرش آغر بوته که به ایرانیان کمک کرده بود، کاری کرد که هر خردمندی که شنید آن را، ناپسند خواند و افراسیاب را سبک سر نامید.(۱۳۳) اکنون اگر افراسیاب از کرده خود پشیمان گردد و از نو پیمانی دیگر با ما ببندد، من دیگر بر سر کینه جوئی نخواهم رفت، چون که من در این سرای، خود را برای جهان دیگر بسیج میکنم. پس من آن سوی رود را به شما رها کردم که شاید افراسیاب بتواند آرامش بیاید.. آنگاه کیقباد در پي آن همه دشمنی از نو پیمانی با تورانیان بست و در باغ جوانمردی و بزرگی درخته آشتی کاشت. (۱۳۶) ليكن رستم به وی گفت : ای شاه ! اکنون که ما با افراسیاب می جنگیم آشتی کردن از وی مخواه، چون نرمی و آشتی سزاوار آنان نیست. این که می بینی تورانیان خواهان آشتی هستند برای این است که از گرز من می ترسند. پس کیقباد به رستم گفت که من چیزی بهتر و بالاتر از دادگری نیافته ام و اکنون تييره فریدون و فرزند پشنگ از جنگ سیر شده و از آن سر پیچیده و از آن بیزاری جسته است. سزاوار است که هر کسی که خیرد با وی می باشد، بسری کژی و ناراستی نگراید و کیقباد به کارها با چشم نیکی بنگرد. ۱۴۱)

با فردوسی تلاش کرده است که با انتشار مطالبی درباره فردوسی و شاهنامه گامی برای پاسداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و کتاب گرانبهای شاهنامه وی بردارد.

شاهنامه پژوهی

کتابشناسی فردوسی و شاهنامه || ایرج افشار شاهنامه فردوسی || فریدون جنیدی شاهنامه از دستنویس موزه فلورانس || عزیزاله جوینی نامۀ باستان || میر جلال الدین کزازی شاهنامه از دستنویس موزه فلورانس || عزیزاله جوینی کتابشناسی فردوسی و شاهنامه || ایرج افشار شاهنامه || جلال خالقی مطلق حماسه در رمز و راز ملی || محمد مختاری